مابانو

ساخت وبلاگ
4.4/5 - (34 امتیاز)     جک از اتوبوس پیاده شد، صدایی پشت سرش شنید که میگفت :«هی جک! یو-هو، جک!» جک می دونست که این صدای دوستش جیناست.اما کدوم یکی از اون شکلای درهم و برهمی که از اتوبوس پیاده می شد جینا بود؟ این چیزی بود که جک نمی دونست.   جینا ناگهان […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 164 تاريخ : جمعه 29 مهر 1401 ساعت: 14:17

4.5/5 - (18 امتیاز) توی مدرسه همه در مورد نمایشی که قرار بود اجرا بشه حرف می زدند. همه بچه ها خوشحال و هیجان زده بودند، اما اوضاع برای ویولت فرق می کرد! ویولت در حالیکه اخم کرده روی صندلیش نشست و از پنجره به بارون ریزی که می بارید نگاه کرد.. صدای زوزه باد […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 173 تاريخ : جمعه 29 مهر 1401 ساعت: 14:17

3.9/5 - (33 امتیاز) بچه های عزیزم همونطور که می دونید ما برای قوی کردن بدنمون خیلی کارها می کنیم مثل خوردن غذاهای سالم، استراحت کردن، ورزش کردن و .. شما می دونیدکه ما می تونیم ذهنمون رو هم مثل بدنمون قوی کنیم ؟ ما برای قوی کردن ذهنمون می تونیم خیلی کارها و تمرین […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 27 مهر 1401 ساعت: 12:33

4.2/5 - (41 امتیاز) یک روز گرم و آفتابی اردک کوچولویی به اسم لیزا برای گردش و پیاده روی از خونه بیرون رفت. اون هنوز راه زیادی نرفته بود که چشمش به یک لنگه جوراب سبز زیبا که روی زمین بود افتاد. لیزا با خودش گفت:” عجب شانسی ! همیشه ممکن نیست که آدم یه […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 133 تاريخ : چهارشنبه 27 مهر 1401 ساعت: 12:33

4.8/5 - (25 امتیاز) توی یک جنگل سرسبز و بزرگ خرس کوچولویی همراه خرس بزرگ زندگی می کرد. خرس کوچولو عاشق گشت و گذار و ماجراجویی توی جنگل با بهترین دوستش یعنی خرس بزرگ بود.. اونها در کنار هم روزهایی پر از خنده و تفریح و ماجراجویی رو می گذروندند. خرس کوچولو به ارتفاعهای بلند […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 27 مهر 1401 ساعت: 12:33

3.7/5 - (73 امتیاز)       روزی روزگاری در زمانهای خیلی قدیم جنگلی بود پر از دایناسورهای رنگ و وارنگ.. بین دایناسورها، دایناسور کوچولویی بود به اسم داینا که رنگش بنفش بود و یک تاج قرمز کوچولو روی پیشونیش داشت… اون همیشه یک شنل قرمز هم که مامان بزرگش براش دوخته بود به گردنش […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 174 تاريخ : يکشنبه 24 مهر 1401 ساعت: 15:01

4.3/5 - (49 امتیاز)     “قصه دوستی ها” اون روز یه روز خاص و مهم بود. اولین روزی که مدرسه ها دوباره باز میشد و سوفیا قرار بود به مدرسه بره ! سوفیا امسال به کلاس دوم میرفت و از این موضوع خیلی خوشحال بود. .اون دیشب با ذوق و شوق به رختخواب رفته […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 24 مهر 1401 ساعت: 15:01

3.2/5 - (24 امتیاز) زمستون شده بود و سنجاب کوچولوی قصه ی ما داشت تو جنگل به سمت لونه ش می رفت. پشت سرش دمش تکون می خورد و از این ور به اون ور می رفت. وقتی که به لونه ش رسید با خودش گفت : « دیگه زمستون شده و من باید ژاکتم […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 24 مهر 1401 ساعت: 15:01

3.6/5 - (38 امتیاز)     روزی روزگاری در کنار جاده ای که به جنگل میرسید روی سیم های تلفن پرنده ای زندگی می کرد. در همون نزدیکی زرافه ای هم زندگی می کرد که بیشتر وقتش رو کنار تیرهای بلند چراغ برق می گذروند. راستش پرنده و زرافه قصه ما اصلا رابطه خوبی با […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 146 تاريخ : شنبه 16 مهر 1401 ساعت: 19:17

4.7/5 - (42 امتیاز)       لنا اون روز توی مدرسه روز خوبی رو نگذرونده بود.. هیچ چیز اونجوری که لنا دلش می خواست پیش نرفته بود. توی کلاس نقاشی نتونسته بود نقاشی مورد علاقش رو بکشه .. توی کلاس ورزش نتونسته بود به خوبی توپ رو پرتاب کنه و از همه مهم تر […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 10 مهر 1401 ساعت: 18:30

4.1/5 - (38 امتیاز)       در لابه بلای شاخه های سرسبز و پر از برگ چنار، روی یکی از بالاترین شاخه ها ، لانه گنجشکی بود. توی لانه مامان گنجشکه با دقت روی چهار تا تخمش نشسته بود تا اونها رو گرم و نرم نگه داره .. جوجه گنجشک ها کم کم آماده […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 139 تاريخ : پنجشنبه 7 مهر 1401 ساعت: 14:45

4/5 - (35 امتیاز)       یک روز آفتابی روباه و گربه در حال قدم زدن توی خیابون بودند که ناگهان چشمشون به یک جعبه بزرگ افتاد..روباه گفت:” نگاه کن! اون جهبه رو میبینی؟ شرط می بندم که از ماشین حمل بسته ها افتاده ، پس این جعبه مال ماست.. چه شانس خوبی!” گربه […] مابانو...
ما را در سایت مابانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mahban بازدید : 161 تاريخ : شنبه 2 مهر 1401 ساعت: 14:43

خبرنامه